درد

من که به هیچ دردی نمیخورم 

این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند

توان

من توان رام کردن تو را ندارم

توان اهلی کردنت را

یا توان تعدیل غرایز نخستینت را

می آزمایم هوش خویش را بر تو

چنانکه حماقتم را 

هیچ یک را با تو کاری نیست

نه راهنمایی و

نه وسوسه

اصیل بمان

چنانکه هستی 

من توان شکستن عاداتت را ندارم

سالها اینگونه بوده ای

توان تغییر طبیعتت را ندارم

کتابهایم سودی برایت ندارد

ادامه مطلب ...

گریستن

گریستن نشانه ضعف نیست از همان  ابتدای تولد نشانه ی این بود که من زنده ام

دوستی مانند

دوستی مانند رابطه بین دست و چشمهاست.
مثل این میمونه وقتی که دست زخمی میشه چشمها گریه میکنن و وقتی چشمها گریه میکنن دست اشکای چشم رو پاک میکنه.

نسل من و تو

نسل من و تو نسلی بود که ؛
یواشکی بوسید ، نوشید ، خندید ، حرف زد ، فکرکرد ، اعتراض کرد ، گریه کرد ،
آرزو کرد ، دعا کرد ، درد و دل کرد ، انتخاب کرد ، عاشق شد ...
به سلامتی " یــواشــکــی " که اگه نبود ،
نسل من و تو منقرض میشد ...