من توان رام کردن تو را ندارم
توان اهلی کردنت را
یا توان تعدیل غرایز نخستینت را
می آزمایم هوش خویش را بر تو
چنانکه حماقتم را
هیچ یک را با تو کاری نیست
نه راهنمایی و
نه وسوسه
اصیل بمان
چنانکه هستی
من توان شکستن عاداتت را ندارم
سالها اینگونه بوده ای
توان تغییر طبیعتت را ندارم
کتابهایم سودی برایت ندارد
و عقائد من متقاعدت نمی کند
تو
ملکه آشوبی و
دیوانگی
که به هیچکس تعلق ندارد.
بر همین طریق بمان ...