دو خط موازی

دو خط موازی متولد شده اند. پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید .
آن وقت دو خط موازی چشمانشان به هم افتاد و در همان یک نگاه قلبشان تپید و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند. خط اولی نگاه پرمعنا به خط دومی کرد و گفت : ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم .... خط دومی از هیجان لرزید!
 خط اولی : .... و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ . من روزها کار می کنم . می توانم خط کنار جاده ای متروک شوم ... یا خط کنار یک نردبان ...
خط دومی گفت : من هم می توانم خط کنار گلدان چهارگوش گل سرخ شوم . یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت ! چه شغل شاعرانه ای .... ! 
در همین لحظه معلم فریاد زد : « دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند و بچه ها تکرار کردند !!»
نظرات 3 + ارسال نظر
هادی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:21 ب.ظ http://sovizi2.blogsky.com/pages/Qran

با سلام
به اطلاع کلیه دوستان محترم می رسانم مراسم ختم قرآن در ماه مبارک رمضان به نیت تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر عچ و اجابت شدن حاجات برگزار می گردد لذا خواهشمندم در صورت تمایل به شرکت به این وبلااگ مراجعه فرمایید

امیر دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:55 ب.ظ

رودین دختر عمت سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:39 ب.ظ

سلام میخام گریه کنم چراااااااااااااااااااااا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد